پلک های مرطوب مرا باور کن؛ این باران نیست که می بارد، صدای خسته من است که از چشمانم بیرون میریزد.

این روزها من
خدای سکوت شده ام
خفقان گرفته ام تا
آرامش اهالی دنیا
خط خطی نشود ...
اینجا زمین است
اینجا زمین است رسم آدمهایش عجیب است
اینجا گم که میشوی
بجای اینکه دنبالت بگردن
فراموشت میکنند........



:: موضوعات مرتبط: نوشته های بارونی، ،
نويسنده : غریبه


دردی که انسان را به سکوت وا میدارد
بسیار سنگین تر از دردیست که
انسان را به فریاد وا میدارد...!
و انسانها فقط
به فریاد هم میرسند، نه به سکوت هم

فروغ فرخزاد



:: موضوعات مرتبط: نوشته های بارونی، ،
نويسنده : غریبه


دلتنگی

 

گرفته دلم ، کجایی که آرامم کنی ، کجایی که این غم یخ زده را در دلم آب کنی

گرفته دلم ، کجایی که به درد دلهایم گوش کنی ، کجایی که مرا با بوسه هایت گرم کنی...

نیستی و من در حسرت این لحظه ها نشسته ام ، نیستی و من بیشتر از همیشه خسته ام

 در لا به لای برگهای زندگی ، نیست برگی که از تو ننوشته باشم ، 

   نیست روزی که از تو نگفته باشم

 امروز آمد و از تو گفتم ،نبودی و اشک از چشمانم ریخت و در همان گوشه نشستم ،

  دلم خالی نشد و گرفته دلم ، کجایی که دلم به سراغت بیاید گلم؟

نیستی و حتی سراغی از دلم نمیگیری ، یک روز نباشم که تو مثل من نمیمیری....

 نمیبینی چشمهایم را ، نمیمانی تا دلم را ، به نقطه خوشبختی برسانی ،

مرا به جایی آرام بکشانی تا خیالم راحت باشد از اینکه همیشه تو را خواهم داشت

نمیخواهی دلم را ، نمیدانی راز درونم را ، نمیگذاری تا مثل گذشته دلم تنها به تو خوش باشد ،

 




:: موضوعات مرتبط: کلبه دلتنگی من، ،
نويسنده : غریبه


عشق بی معنا

همیشه باش که بی تو عذاب میکشم ، نمیتوانم سختی های دنیا را

بی تو روی دوش بکشم!

همیشه باش که بدجور نیاز دارم به تو ،

باز هم محبتی به قلبم کن که زندگی ام را مدیونم به تو

تو آمدی و عشق را دوباره پیدا کردم ،

آن عشق بی معنا برایم بامعنا شد و همین شد که قلبم دوباره جان گرفت...

بمان و یاری کن مرا ، تا پایان این راه همراهی کن مرا،

نگذار تنها بمانم ، نگذار در این راه بی همسفر باقی بمانم

بیا و در حق دلم عاشقی کن ، بیا و برای یک بار هم که شده

عشق را آنطور که هست برایم معنی کن

بس که دلم دست این و آن افتاد کهنه شد ،

عمری از احساسم گذشت و پیر شد ،

دیگر نه طاقت دوباره شکستن را دارم ، نه حس دوباره ساختن را....

درک کن ، میترسم ، بس که دلم زیر پاهای بی محبت دیگران افتاد و له شد ،

زندگی برایم یک داستان بدون عشق شد ....

تو آمدی و باز هم فکرم درگیر شد ،

دلم به لرزه افتاد و لحظات با تو بودن نفسگیر شد

به خدا دیگر طاقت ندارم ، بس که شکسته ام دیگر جایی برای غمهای تازه ندارم ،

بس که خسته ام ،نفسی برای فرار از خستگی ندارم

دل بسته ام به تو و نگاهی کن به من ،شک نکن به احساسات قلب من ....

دستانم بگیر و آرامم کن ، با قلب شکسته ام مدارا کن ،

اینک که با توام ، اینک که دلم را به دریای دلت زدم و محو امواج توام ،

مرا با دستهای خودت غرق نکن....

همیشه باش که بی تو عذاب میکشم ، امروز از ته دل با من باش،

که بی تو همان تنها و دلشکسته دیروز میشوم



:: موضوعات مرتبط: عاشقانه های من برای تو!، ،
نويسنده : غریبه


غریبه آشنا


وقتـــی دو نفـــر از هـــم جـــدا میشـــن ....
دیگه نمیتونن مثل قبل دوستـــ باشن ؛ چون به قلب همدیگه زخم زدن !
...نمیتونن دشمن همدیگه باشن ؛ چون زمانی همو دوستـــ داشتن !
تنها میتونن
آشنا ترین غریبه برای همدیگه باشن ...



:: موضوعات مرتبط: دلنوشته ، ،
نويسنده : غریبه




دیوانه می شوی وقتی عاشق چشمانی می شوی که نگاهش را از تو دریغ می کند

وقتی بیمار لبخند کسی هستی که هرگز به تو نمی خندد

جز دیوانگی چاره ای نیست بانو

بیا گیسو پریشان کن تا من به عطر گیسوی تو به جای از دنیا تبعید شوم

شاید از این دیوانگی وارهم بانو

بانو نه رد می شوی نه می مانی

بانو من را به چه دیوانه کرده ای؟

به کدام حبس ابد بانو مرا می خوانی؟

بانو  راستی...

راستی  شما این همه دیوانه را می خواهید چکار؟

دیوانه می شوی وقتی عاشق می شوی

عاشق دستانی که گرمایش را لمس نمی کنی

دیوانه می شوی....!!!!




:: موضوعات مرتبط: کلبه دلتنگی من، ،
نويسنده : غریبه


نقاب

 

 

 

گاهی خسته میشوی
از آدمهایی که خودشان را پشت نقابهای ساختگی نشانت میدهند
و بعد از مدتی نقاب را که برمیدارن
دیگر نه تو را میشناسند
نه خودشان را
میشوند غریبه
یک غریبه ی آشنا

 




:: موضوعات مرتبط: کلبه دلتنگی من، ،
نويسنده : غریبه



گاهی دلت

یک میز و صندلی راحت، با گلدانی پر از گلِ نرگس و مریم،

یک دفتر با برگهای کاهی و یک مداد و پاک کن

در گوشه ی دنجِ کافه ای آرام

با زیر صدای موسیقی ای که سنتور مینوازد

میخواهد...

کافه ای که درهایش

رو به خیابانی پر جنب و جوش

باز میشود؛

با رهگذرانی از جنس خودت!

که هر روز برایت ماجرای جدیدی میسازند...

 

دلم یک کافه ی دنج میخواهد...

در جایی غریب ...

برای نشستن و آرامش گرفتن و خواندن و دیدن و نوشتن ....




:: موضوعات مرتبط: دلنوشته ، ،
نويسنده : غریبه


متنفرم

متنفرم از اون خاطره هایی که وقتی بهشون فکر می کنم

میگم: وای من چقدر احمق بودم...!



:: موضوعات مرتبط: کلبه دلتنگی من، ،
نويسنده : غریبه



بگذار هر چه از دست ميرود برود !
من آن را ميخواهم که به التماس آلوده نباشد ....
حتی زندگی را ... !!!



:: موضوعات مرتبط: کلبه دلتنگی من، ،
نويسنده : غریبه


من و تو


این من هستم که وفادار خواهم ماند

این تو هستی که تنها بی وفایی از تو جا خواهد ماند!

این من هستم که آخرش می سوزم

این تو هستی که می روی و م با چشمای خیس

به آن دور دستها چشم میدوزم...




:: موضوعات مرتبط: عاشقانه های من برای تو!، ،
نويسنده : غریبه


غریبه آشنا


وَقــتــے بـــہ جـاے "عـَــزیــزَم " بــِـهِـم میگــے " عــزیـــز "

یـَـعـنـے یــــہ ِعـَـزیـــزِ بــے صـــاحــِــب

عـــَـزیـــــــزے ڪــہ هــَــنـوز عــــَـزیـزه

وَلــے مـــالِ تــو نــیـسـت

شـِــنـیـدَنِــش ڪــہ دَرد داره

گــُــــفـتـــَــنــِــشـو نـِـمــے دونــَـم




:: موضوعات مرتبط: عاشقانه های من برای تو!، ،
نويسنده : غریبه


باز هم پاییز

باز هم ترانه های ناتمام

 سر گردان میان هوای پر باد و باران دلم

 چه می کند این پاییز با دلم!

 عجب حال و هوای عاشقانه ایست

 این روزهای خنک پاییزی

 نسیمی که زیر پوست صبح من می رقصد

 هر چند صبح تنهایی ست

 و آفتاب کوچک ظهرهایش

 با تمام نبودنت

 دلتنگی غروب غمناکش

 و سکوت دلگیر شب هایی که:

 جای خالی تو را در آغوش جستجو میکند

 و این پاییز چه می کند با دل من!

 یاد بارانی که روی پوست من و تو نم زد

 و ما گفتیم عشق را زیر باران دیدیم

 من به پاییز بودن تمام سال عادت کرده ام!

 اما به ندیدن تو...



:: موضوعات مرتبط: عاشقانه های من برای تو!، ،
نويسنده : غریبه


باران چیست؟

 


 

براستی باران چیست؟


قطرات پاکى از دل آسمان؛

 

هدیه اى ازطرف خداوند..


براى چشمان بى اشک پسرک


وقتى روى گونه هایش مى چکد!


واینبار پاکترین اشک یعنى اشک آسمان،


برروى پاکترین چشم یعنى چشم پسرک عاشق


چه فکر نازک غمناکى

 

عجب تصور سهراب گونه اى!!

 

 



:: موضوعات مرتبط: کلبه دلتنگی من، ،
نويسنده : غریبه


خیال...

خیال بوسه ای که اینجا جا گذاشتی اش ، بر لبانم سنگینی می کند …

به خاک می افتم در مقابلت

فکر می کنی چیز دیگری هم برای باختن دارم هنوز؟




:: موضوعات مرتبط: عاشقانه های من برای تو!، ،
نويسنده : غریبه


کاش...

 

ای کاش احساسم گلی می بود ، میریخت عطرش را به دامانت
یا مثل یک پروانه پر میزد ، رقصان به روی طاق ایوانت
.
ای کاش احساسم کبوتر بود ، بر بام قلبت آشیان میکرد
از دست تو یک دانه برمیچید ، عشقی به قلبت میهمان میکرد
.
ای کاش احساسم درختی بود تو در پناه سایه اش بودی
 

یا مثل شمعی در شبت میسوخت ، تو مست در میخانه اش بودی
.
ای کاش احساسم صدایی داشت ، از حال و روزش با تو دم میزد
مثل هزاران دانه برفی ، سرما به جان دشت غم میزد
.
ای کاش احساسم هویدا بود ، در بستر قلبم نمی آسود
یا در سیاهی دو چشمانم ، خاموش نمیگشت و نمی آلود
.
ای کاش احساسم قلم میگشت ، تا در نهایت جمله ای میشد
یعنی که “دوستت دارم”ی میگشت ، تا معنی احساس من میشد !

 

 



:: موضوعات مرتبط: عاشقانه های من برای تو!، ،
نويسنده : غریبه


می نویسم!

سالهاست که از چشمانت

می نویسم.

سالهاست که با حسرت،

در خیال خود

به چشمانت خیره میشوم،

دستانت را می گیرم،

دستانت را می بوسم،

در ژرفای نگاهت غوطه ور میشوم،

با صدایت آرام می گیرم

و در میان آغوشت گم میشوم.

سالهاست صدای ناله ی

پاشنه ی این در را

نشنیده ام.

می نویسم،

می نویسم وقت آن رسیده

در آن کوچه ی قدیمی

و در کنار همان خانه

به چشمانت خیره شوم و هیچ نگویم!

در عظمت نگاهت

میشود تا ابد

زندگی کرد.

 



:: موضوعات مرتبط: عاشقانه های من برای تو!، ،
نويسنده : غریبه


دل

دل است دیگر گاهی لک میزند برای یک عاشقانه آرام

که مرا بنشانی روی پاهایت

دستم را حلقه کنم به دور شانه هایت

سرم را پنهان کنم در گودی گلویت

تمام ریه ام را پر کنم از عطر مردانه ات ...

و تمامی کابوسهایی که چشم تو را دور دیده اند

برای همیشه محو شوند .....



:: موضوعات مرتبط: عاشقانه های من برای تو!، ،
نويسنده : غریبه


لعنتی هرچه داشتم رو کردم !

اما تو …

اسیر نشدی…

سیر شدی!



:: موضوعات مرتبط: کلبه دلتنگی من، ،
نويسنده : غریبه



حوا بودن تاوان سنگینی دارد …
وقتی آدم ها برای هر دم و بازدم
هوا نیاز دارند ...



:: موضوعات مرتبط: کلبه دلتنگی من، ،
نويسنده : غریبه


دلتنگی!



دلتنگی می کنم

 

    ولی بهانه نمی گیرم

 

 

 

 

بیادت می افتم

 

      ولی اشک نمی ریزم

 

تو را می خواهم

 

    ولی سراغت را نمی گیرم

 

خواب تو را می بینم

      ولی تعبیر آمدنت نمی کنم

بی قرار می شوم

        ولی گله نمی کنم

 

دلم می گیرد 

    ولی حتی صدایت نمی کنم

 

قول داده ام...

به تو قول داده ام

    دیگر بچگی نکنم

        بزرگ شوم

 

         صبوری کنم

 

     با خاطراتت شاد شوم

 

ولی به من بگو

 

کی به پایان می رسد

 

این رسم غریب...

    این جدایی ها

      این دل کندن ها

 

         این دور شدن ها

 

آخر این دل کوچک من

کم طاقت تر ازین حرفهاست

 

تو که مرا به آغوشت عادت داده ای 

         تو که می دانی چطور آرامم کنی

            تو که حال مرا بهتر از خودم می دانی

 

 

دلم لمس دستان گرمت را می خواهد

           فقط به دیدارت می اندیشم

                  پس کی از راه می رسی

 

بر من خرده مگیر

 

که دوباره

 

بی وزن و قافیه

 

از دلتنگی تو می گویم

شتابان به سویت پر می کشم

 

     اگر بدانم که می آیی ...




:: موضوعات مرتبط: عاشقانه های من برای تو!، ،
نويسنده : غریبه


هیچ کس تکرار من نخواهد شد

 


باورت بشود یا نه ،

روزی می رسد که دلت برای هیچ کس به اندازه من تنگ نخواهد شد...

برای نگاه کردنم...

اذیت کردنم...

خندیدنم...

برای تمامی لحظاتی که در کنارم داشتی...

روزی خواهد رسید...

که در حسرت تکرار دوباره من خواهی بود...

می دانم روزی دیگر نیستم...

و هیچ کس تکرار من نخواهد شد...

 



:: موضوعات مرتبط: عاشقانه های من برای تو!، ،
نويسنده : غریبه


یک روز...

خوب می دانم که یک روز

یکی از همین روزهایی که خیلی هم دور نیست،

مجبورم ببوسم و بگذارم کنار...

تمام چیزهایی را که نداشتم؛

دست هایت را...

عاشقی ات را...

همه را...!

زندگی به من آموخت عادت احمقانه ایست،

چسبیدن به چیزهایی که مال تو نیستند...!



:: موضوعات مرتبط: عاشقانه های من برای تو!، ،
نويسنده : غریبه


در آغوشت بگیر من را

من که هنوز از یاد نبرده ام تو را

هنوز به دنبال نگاهت

در بین چشمان هزاران غریبه می گردم.



:: موضوعات مرتبط: عاشقانه های من برای تو!، ،
نويسنده : غریبه


سالهاست...

سالهاست که مرده ام

بی تو

نه بوی خاک نجاتم داد،

نه شمارش ستاره ها تسکینم...

چرا صدایم کردی ؟

چرا ؟



:: موضوعات مرتبط: عاشقانه های من برای تو!، ،
نويسنده : غریبه


فقط باش...!

نگذار؛ نه سیاهی.. نه سکوت ..

نه دیوار ...  نه سیم خاردار .. و نه حتّی من ..

لبخندت را از من بگیرد ..

بگذارشیرینی لبخندت تلخی گذشته را بیرنگ کند..

هر جا که هستی باش ؛

فقط خوشبخت و خوشحال باش…. فقط باش

 




:: موضوعات مرتبط: عاشقانه های من برای تو!، ،
نويسنده : غریبه


دلم برایت تنگ شده!

 

بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم برایت تنگ شده

فکر نکن بی وفا هستم ، دلم از سنگ نشده...

اعتراف میکنم اینک در حسرت روزهای شیرین با تو بودنم

باور نمیکنم اینک بی توام

کاش میشد دوباره بیایی و یک لحظه دستهایم را بگیری

کاش میشد دوباره بیایی و لحظه ای مرا ببینی

تا دوباره به چشمهایت خیره شوم ،  

تا بر همه غم و غصه های بی تو بودن چیره شوم...

کاش میشد دوباره بیایی و لحظه ای نگاهت کنم ، با چشمهایم نازت کنم

در حسرت چشمهایت هستم ، 

چشمهایی که همیشه با دیدنش دنیایم عاشقانه میشد

بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم هوایت را کرده

در حسرت گرمی دستهایت ، تا کی باید خیره شوم به عکسهایت ،

هنوز هم عاشقم ، عاشق آن بهانه هایت...




:: موضوعات مرتبط: عاشقانه های من برای تو!، ،
نويسنده : غریبه


اگر یک روز از زندگی من باقی مانده باشد

از هر جای دنیا چمدان کوچکم را می‌بندم راه می‌افتم

ایستگاه به ایستگاه

مرز به مرز

پیدایت می‌کنم ، کنارت می‌نشینم

بهت میگم تا بی نهایت دوستت دارم.



:: موضوعات مرتبط: عاشقانه های من برای تو!، ،
نويسنده : غریبه


وقتی زنی عاشق می شود

وقتی زنی عاشق می شود، دست خودش نیست؛

با صدای آرام صحبت می کند... عشوه هایش بیشتر می شود...

حسادت زنانه می کند... چون نمی خواهد کسی حتی به عشقش نگاه کند،

همیشه می گوید تو مال من هستی!

دوست دارد عشقش، از پشت دستانش را دور بدنش حلقه کند گردنش را ببوسد

چشمانش خمار می شود به آرامی گوشه لبش را گاز می گیرد...

صدایش می لرزد زیر لب می گوید دوستت دارم!

زن می داند که وجودش با عشق کامل تر می شود و با بوسه ای عاشقانه به اوج آرامش می رسد.



:: موضوعات مرتبط: عاشقانه های من برای تو!، ،
نويسنده : غریبه


معشوقه ی من

 

هنوز هم صدقه هایم به نیت سلامتی توست...!

هی...

معشوقه ی من...

سلامتی؟!



:: موضوعات مرتبط: عاشقانه های من برای تو!، ،
نويسنده : غریبه


وفادار


خیلی حرف است وفادار دست هایی باشی

که یکبار هم لمسشان نکرده ای



:: موضوعات مرتبط: دلنوشته ، ،
نويسنده : غریبه


بعضی وقت ها چیزی می نویسی فقط برای یک نفر،اما دلـــــــــــت

میگیرد وقتی یادت می افتد که هرکســـــــــــی ممکن است بخواند

جـــــــــــــــــز آن یـــــــــــــــک نــــــــــــــــــــفر..


 



:: موضوعات مرتبط: عاشقانه های من برای تو!، ،
نويسنده : غریبه


بهانه...

 

 

دلم گرفته است،دلم به اندازه ی غروب،به اندازه ی تک درختی در کویر گرفته است ...


به اندازه ی جامی سرشار از سرخی و سیاهی مرگ ...


نمی دانم بوی شوقی که از نفس های غمناک این شب به جان می رسد

از کرانه های وصال توست

 یا از نرگس های مستی که بر کنار جاده انتظار روییده اند؟


دلم برای سکوت شب همیشه تنگ است...


دلم می خواهد دفتر دلتنگیم را باز کنم و از شب سرد و ساکتم،حرفها بگویم .


دلم می خواهد همه بدانند که اهنگ عبور را با تمام وجود احساس می کنم

 و اشک های بدرقه گر عزیزم را سرازیر می کنم .


چه بگویم از هزاران امید سبزی که در خانه ی دلم ویران می شوند ؟؟


چه بگویم از شب های منحوسی که سپید خاموش را فریاد می زنند ؟؟!!

بال هایم می سوزند،بال های بی عروجم.بال هایی که در قفس مانده اند

 و از پشت میله ها فغان سر می دهند .

 چه کنم ؟؟


میان کوچه های شب منم هم پا... منم تصویر تنهایی... منم دلتنگ شب ...


دلم برای سکوت شب همیشه تنگ است ...

 

و اینها بهانه ایست

 
دلم بیش از همه برای تو تنگ است ....


مرا به یاد بیاور. مرا از یاد مبر. که انعکاس صدایم درون شب جاری است...

 



:: موضوعات مرتبط: عاشقانه های من برای تو!، ،
نويسنده : غریبه


مرا رها مکن...!


 

 
 
 
 
 
 
 

مرا اینگونه نگاه نکن

 

 

دل من پر ازسکوت است سکوتی که اگر نمایان شود

عالمی را به آتش می کشد

در پس پوسته ی حرفهای من سکوتی پر معنا نهفته است

صدها جلد کتاب یک دقیقه آن است

و در تاکستان ابدیت یک شاخه انگور دارد

شرابی که از آن افشرده ام دنیاییی را مست میکند و دیگری را می کشد

مرا رها مکن

 

 



:: موضوعات مرتبط: عاشقانه های من برای تو!، ،
نويسنده : غریبه


چشمانم در آسمان

به جستجوی آخرین ستاره ی شب است

و می روم به اوج ، کنار او

ستاره ای که در سپهر آرزو

یگانه تقدیر من است



:: موضوعات مرتبط: کلبه دلتنگی من، ،
نويسنده : غریبه


گاهی وقت ها



گاهی وقتها ، نفر اول شده ای ولی به جایگاه دیگران حسرت میخوری

گاهی وقتها ، باید به خاطر جایی که هستی شاد باشی

گاهی وقتها ، متوجه جایی که ایستاده ای نیستی

گاهی وقتها ، نگاه دیگران برایت مهمتر از نگاه خودت به زندگی می شود

گاهی وقتها ، صدای دیگران نمی گذارد آنچه را که باید بشنوی

گاهی وقتها ، می بازی ، اما شاید که که به هدف نزدیکتر شده باشی

گاهی وقتها ، داشته هایت بیشتر از ادعایی است که برنده ها دارند

گاهی وقتها ، لازم است هر جا که هستی ، از خودت راضی باشی


 



:: موضوعات مرتبط: عاشقانه های من برای تو!، ،
نويسنده : غریبه


دوستت دارم

 

عکس های عاشقانه زیر باران

گفتی دوستم داری به اندازه قطرات بارانی که بر روی صورتت میریزد

و من هم دوستت دارم بدون توجه به چتری که روی سرت گرفتی . . .



 



:: موضوعات مرتبط: کلبه دلتنگی من، ،
نويسنده : غریبه


...........


چقدر دوست دارم با خیال راحت

یک نفس عمیق بکشم

نفسی که پر باشد

از بوی آرامش وجود تـــو



:: موضوعات مرتبط: عاشقانه های من برای تو!، ،
نويسنده : غریبه


آغوش


آغوش برای سلامتی مفید است.

آغوش درد را تسکین می دهد.

از استرس می کاهد.

افسردگی را درمان می کند.

خواب را تنظیم می کند.

قلب را جوان می کند.

بدون هیچ عوارض جانبی...

یک داروی معجزه آسای واقعی!



:: موضوعات مرتبط: دلنوشته ، ،
نويسنده : غریبه


مهربانی


گذشت و مهربانی یک زن،

بخاطر ضعفش نیست

بلکه بخاطر لطافت روح اوست



:: موضوعات مرتبط: دلنوشته ، ،
نويسنده : غریبه


غفلت


هیچگاه از کسی که دوستتان دارد

به شما اهمیت می دهد

و دلتنگتان می شود غفلت نکنید!

شاید روزی از خواب بیدار شوید

و بفهمید هنگامی که بدنبال ستارگان بودید

ماه را از دست داده اید.



:: موضوعات مرتبط: عاشقانه های من برای تو!، ،
نويسنده : غریبه


احساسات خود را ابراز کنید.


هرگز بخاطر ابراز احساسات عذرخواهی نکنید

هرگز بخاطر اینکه خود واقعیتان هستید افسوس نخورید

کسانی که به زندگی شما تعلق دارند

در هر شرایطی دوستتان خواهند داشت...!



:: موضوعات مرتبط: دلنوشته ، ،
نويسنده : غریبه


قوی باشید و صبور !


چنان قوی باشید که از آدم های نالایق  بگذرید!

و آنقدر صبور که برای آدم های لایق به انتظار بنشینید.



:: موضوعات مرتبط: دلنوشته ، ،
نويسنده : غریبه


کسی را...


کسی را پیدا کنید که:

هیچگاه از بوسیدن شما خسته نشود.

وقتی احساس حسادت می کنید، شما را در آغوش بگیرد.

وقتی عصبانی هستید شما را درک کند و ساکت بماند.

وقتی حالتان خوب نیست دستتان را بگیرد.

آینده خود را با شما تصور کند و برایش برنامه ریزی نماید.

وقتی چنین شخصی را یافتید هرگز رهایش نکنید...!



:: موضوعات مرتبط: دلنوشته ، ،
نويسنده : غریبه


تلاش!


رویای شما تاریخ انقضاء ندارد

نفسی عمیق بکشید

و دوباره تلاش کنید.



:: موضوعات مرتبط: دلنوشته ، ،
نويسنده : غریبه



ترجیح می دهم تنها باشم و با وقار

تا اینکه در رابطه ای باشم که

بخاطرش لازم باشد

عزت نفسم را قربانی کنم...!



:: موضوعات مرتبط: دلنوشته ، ،
نويسنده : غریبه


تمام سهم من!

تمام سهم من از دنیای تو

 

جز غم و اندوه و باورهای خیالی چیزی نبود

 

پس خداوندا سهم من از شادیهایت کجاست؟

 


 



:: موضوعات مرتبط: کلبه دلتنگی من، ،
نويسنده : غریبه



قانون تو تنهایی من است و تنهایی من قانون عشق
عشق ارمغان دلدادگیست و این سرنوشت سادگیست.
چه قانون عجیبی! چه ارمغان نجیبی و چه سرنوشت تلخ و غریبی!
که هر بار ستاره های زندگیت را با دستهای خود راهی آسمان پر ستاره کنی 
و خود در تنهایی و  سکوت با چشمهای خیس از غرور  پیوند ستاره ها را به نظاره نشینی
و خاموش و بی صدا به شادی ستاره های از تو گشته جدا دل خوش کنی
و باز هم تو بمانی و تنهایی ودوری




:: موضوعات مرتبط: عاشقانه های من برای تو!، ،
نويسنده : غریبه


فقط بخاطر عشق...!

تاریکی غروب را به بهانهُ روشنی فردا ...

تلخی غمی که می گذرد را به خاطر شیرینی لحظه هایی که می آید..

سختی فراق را با امید به وصال....

 ودر و رنج رسیدن به معشوق را فقط بخاطر عشق

                                                                                       پذیرا هستم...



:: موضوعات مرتبط: عاشقانه های من برای تو!، ،
نويسنده : غریبه


باور

 

 

باور كرده ام

 

 

 

 

که بی تو هم زندگی می گذرد،،

 

 

 

 

دلم دیگرهیچ کس را

 

 

 

 

 نمی خواهد  جز

  

 

تنهایی

 



:: موضوعات مرتبط: عاشقانه های من برای تو!، ،
نويسنده : غریبه


صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 13 صفحه بعد