پلک های مرطوب مرا باور کن؛ این باران نیست که می بارد، صدای خسته من است که از چشمانم بیرون میریزد.

دلتنگی

 

گرفته دلم ، کجایی که آرامم کنی ، کجایی که این غم یخ زده را در دلم آب کنی

گرفته دلم ، کجایی که به درد دلهایم گوش کنی ، کجایی که مرا با بوسه هایت گرم کنی...

نیستی و من در حسرت این لحظه ها نشسته ام ، نیستی و من بیشتر از همیشه خسته ام

 در لا به لای برگهای زندگی ، نیست برگی که از تو ننوشته باشم ، 

   نیست روزی که از تو نگفته باشم

 امروز آمد و از تو گفتم ،نبودی و اشک از چشمانم ریخت و در همان گوشه نشستم ،

  دلم خالی نشد و گرفته دلم ، کجایی که دلم به سراغت بیاید گلم؟

نیستی و حتی سراغی از دلم نمیگیری ، یک روز نباشم که تو مثل من نمیمیری....

 نمیبینی چشمهایم را ، نمیمانی تا دلم را ، به نقطه خوشبختی برسانی ،

مرا به جایی آرام بکشانی تا خیالم راحت باشد از اینکه همیشه تو را خواهم داشت

نمیخواهی دلم را ، نمیدانی راز درونم را ، نمیگذاری تا مثل گذشته دلم تنها به تو خوش باشد ،

 




:: موضوعات مرتبط: کلبه دلتنگی من، ،
نويسنده : غریبه




دیوانه می شوی وقتی عاشق چشمانی می شوی که نگاهش را از تو دریغ می کند

وقتی بیمار لبخند کسی هستی که هرگز به تو نمی خندد

جز دیوانگی چاره ای نیست بانو

بیا گیسو پریشان کن تا من به عطر گیسوی تو به جای از دنیا تبعید شوم

شاید از این دیوانگی وارهم بانو

بانو نه رد می شوی نه می مانی

بانو من را به چه دیوانه کرده ای؟

به کدام حبس ابد بانو مرا می خوانی؟

بانو  راستی...

راستی  شما این همه دیوانه را می خواهید چکار؟

دیوانه می شوی وقتی عاشق می شوی

عاشق دستانی که گرمایش را لمس نمی کنی

دیوانه می شوی....!!!!




:: موضوعات مرتبط: کلبه دلتنگی من، ،
نويسنده : غریبه


نقاب

 

 

 

گاهی خسته میشوی
از آدمهایی که خودشان را پشت نقابهای ساختگی نشانت میدهند
و بعد از مدتی نقاب را که برمیدارن
دیگر نه تو را میشناسند
نه خودشان را
میشوند غریبه
یک غریبه ی آشنا

 




:: موضوعات مرتبط: کلبه دلتنگی من، ،
نويسنده : غریبه


متنفرم

متنفرم از اون خاطره هایی که وقتی بهشون فکر می کنم

میگم: وای من چقدر احمق بودم...!



:: موضوعات مرتبط: کلبه دلتنگی من، ،
نويسنده : غریبه



بگذار هر چه از دست ميرود برود !
من آن را ميخواهم که به التماس آلوده نباشد ....
حتی زندگی را ... !!!



:: موضوعات مرتبط: کلبه دلتنگی من، ،
نويسنده : غریبه


باران چیست؟

 


 

براستی باران چیست؟


قطرات پاکى از دل آسمان؛

 

هدیه اى ازطرف خداوند..


براى چشمان بى اشک پسرک


وقتى روى گونه هایش مى چکد!


واینبار پاکترین اشک یعنى اشک آسمان،


برروى پاکترین چشم یعنى چشم پسرک عاشق


چه فکر نازک غمناکى

 

عجب تصور سهراب گونه اى!!

 

 



:: موضوعات مرتبط: کلبه دلتنگی من، ،
نويسنده : غریبه


باران چیست؟

 


 

براستی باران چیست؟


قطرات پاکى از دل آسمان؛

 

هدیه اى ازطرف خداوند..


براى چشمان بى اشک پسرک


وقتى روى گونه هایش مى چکد!


واینبار پاکترین اشک یعنى اشک آسمان،


برروى پاکترین چشم یعنى چشم پسرک عاشق


چه فکر نازک غمناکى

 

عجب تصور سهراب گونه اى!!

 

 



:: موضوعات مرتبط: کلبه دلتنگی من، ،
نويسنده : غریبه


لعنتی هرچه داشتم رو کردم !

اما تو …

اسیر نشدی…

سیر شدی!



:: موضوعات مرتبط: کلبه دلتنگی من، ،
نويسنده : غریبه



حوا بودن تاوان سنگینی دارد …
وقتی آدم ها برای هر دم و بازدم
هوا نیاز دارند ...



:: موضوعات مرتبط: کلبه دلتنگی من، ،
نويسنده : غریبه


چشمانم در آسمان

به جستجوی آخرین ستاره ی شب است

و می روم به اوج ، کنار او

ستاره ای که در سپهر آرزو

یگانه تقدیر من است



:: موضوعات مرتبط: کلبه دلتنگی من، ،
نويسنده : غریبه


دوستت دارم

 

عکس های عاشقانه زیر باران

گفتی دوستم داری به اندازه قطرات بارانی که بر روی صورتت میریزد

و من هم دوستت دارم بدون توجه به چتری که روی سرت گرفتی . . .



 



:: موضوعات مرتبط: کلبه دلتنگی من، ،
نويسنده : غریبه


تمام سهم من!

تمام سهم من از دنیای تو

 

جز غم و اندوه و باورهای خیالی چیزی نبود

 

پس خداوندا سهم من از شادیهایت کجاست؟

 


 



:: موضوعات مرتبط: کلبه دلتنگی من، ،
نويسنده : غریبه


خسته ام!

  

از هیاهوی واژه ها خسته ام

            من سکوتم را

                                 از اوراق سپید آموخته ام.

         آیا سکوت

                       روشن ترین واژه ها نیست؟

        همیشه در خلوت

                               مرگ را مجسم دیده ام.

        آیا مرگ

                     خونسردترین واژه ها نیست؟

      تا چشم گشودم

                           از چشم زندگی افتادم.

     شبی . شاید امشب

                              زیر نور یک واژه خواهم نشست.

    نام خونسرد معشوقه ام را

                                       بر حواس پنجگانه ام

                                                                      خال خواهم کوفت.

     و هم زمان

                    پایین آخرین برگ خاطراتم

                                                         خواهم نوشت:

                                                              پایان



[تصویر:  m0e1i4djialo8zlu.png]

 

 



:: موضوعات مرتبط: کلبه دلتنگی من، ،
نويسنده : غریبه


نگاهت!

 

 

 

 

میدانی از وقتی دلبسته ات شده ام
همه جا
بوی پرتقال و بهشت می دهد ؟
هرچه می کنم
چهار خط برای تو بنویسم
می بینم واژه ها
خاک بر سر شده اند
هرچه می کنم
چهار قدم بيايم
تا به دست هات برسم
زانوهام می خمد .
نه این که فکر کنی خسته ام ،
نه این که تاب راه رفتن نداشته باشم
نه ...
تا آخرش همین است
نگاهت
به لرزه ام می اندازد ...

 

 

 

 




:: موضوعات مرتبط: کلبه دلتنگی من، ،
نويسنده : غریبه


....

 


پیراهنت در باد تکان می خورد
این تنها پرچمی است که دوستش دارم!

 



:: موضوعات مرتبط: عاشقانه های من برای تو!، کلبه دلتنگی من، ،
نويسنده : غریبه


باران

باران که می بارد دلم تنگ تر می شود

راه می افتم بدون چتر...!

من بغض می کنم

اسمان گریه...!



:: موضوعات مرتبط: کلبه دلتنگی من، ،
نويسنده : غریبه


با خیالت بیشتر خاطره دارم تا با خودت

بیا و برای این دوست داشتن ات فکری بکن جا نمی شود در من

برای تو نمی دانم چگونه می گذرد اما برای من انگار بر گلویم خنجر گذاشته اند و نمی‌بُرند….!



:: موضوعات مرتبط: کلبه دلتنگی من، ،
نويسنده : غریبه


عاقبت من!


برگرد و نگاه کن از من چه ساخته ای!
ویرانه ای از پوست و استخوان…
و مشتی شعر عاشقانه
این عاقبت کسی ست که چشمان خیس تو را دید…



:: موضوعات مرتبط: کلبه دلتنگی من، ،
نويسنده : غریبه


بی وفا!


هیچ چیز این دنیای بزرگ مال من نیست
حتی…
خوابهایم
آنها را هم تصاحب کرده ای

کم رنگ که هیچ، داری بی رنگ می شوی، حواست هست؟! بی رنگ، مثل ابری که پُراست اما نمی خواهد ببـــارد!

سرگرم می کنم خودم را، شاید ساعتی فراموشت کنم؛ اما فریب نمی خورم…به ناخودآگاهم نیز رحم نکرده ای، بخواهم یا نخوام حالیش می شود



:: موضوعات مرتبط: کلبه دلتنگی من، ،
نويسنده : غریبه



خوب به چشمهایش نگاه کنید ... از نزدیک!


دستانش را بگیرید!


آنقدر نزدیکش باشید که گرمای نفس هایش را حس کنید!


خوب عطرش را بو بکشید!


موقع بوسیدنش از ته دل ببوسیدش... از ته دل ببوییدش ... از ته دل لمسش کنید!


... از ته دل نگاهش کنید
... از ته دل صدایش کنید!


از تمام لحظات با هم بودن نهایت استفاده را بکنید!


روزی می رود ...


و حسرت همه ی اینهایی که گفتم در دلتان می ماند



:: موضوعات مرتبط: کلبه دلتنگی من، ،
نويسنده : غریبه


 

نگران دلتنگی هایم نباش

اینجا اگر سیل هم بیاید هیچ سکوتی شکسته نمی شود

و هیچ بغضی،در فریاد نمی ترکد

اینجا به ظاهر آرام است و هیچ تلاطمی رودخانه را به هم نمی ریزد

و هیچ صدایی گوش را نمی آزارد

پس

بیا
و کنارم بنشین

بی آنکه نگران دلتنگی هایم باشی



:: موضوعات مرتبط: کلبه دلتنگی من، ،
نويسنده : غریبه


مسافر


گفتی مسافری

و من آنقدر عاشقم

که سال هاست

نماز دلم را شکسته می خوانم.!



:: موضوعات مرتبط: کلبه دلتنگی من، ،
نويسنده : غریبه


سکوت تلخ


دردهایم را برایت گفته ام

بشنو اکنون

این سکوت تلخ را...!



:: موضوعات مرتبط: کلبه دلتنگی من، ،
نويسنده : غریبه


وابستگی

تصویر لحظه تنهایی

وابسته شدم به تو ، بی آنکه بدانم

“وابستگیها”

وام های کوتاه مدتی هستند

با بهره های سنگین . . .




:: موضوعات مرتبط: کلبه دلتنگی من، ،
نويسنده : غریبه


صفحه قبل 1 2 صفحه بعد