پلک های مرطوب مرا باور کن؛ این باران نیست که می بارد، صدای خسته من است که از چشمانم بیرون میریزد.

 

دست به دامن خدا که می شوم

چیزی آهسته درون من به صدا در می آید

که نترس...

از باختن تا ساختن ِ دوباره، فاصله ای نیست.



:: موضوعات مرتبط: نوشته های بارونی، ،
نويسنده : غریبه


 

من نه عاشق بودم و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من

من خودم بودم و یک حس غریب

که به صد عشق و هوس می ارزید

من خودم بودم و دستی که صداقت می کاشت

گرچه در حسرت گندم پوسید

من خودم بودم و هر پنجره ای

که به سرسبزترین نقطه بودن باز بود

و خدا می داند بی کسی از ته دلبستگیم پیدا بود

من نه عاشق بودم 

و نه دلداده به گیسوی بلند

و نه آلوده به افکار پلید

من به دنبال نگاهی بودم 

که مرا از پس دیوانگیم می فهمید

آرزویم این بود، دور اما چه قشنگ:

که روم تا در ِ دروازه نور

تا شوم چیره به شفافی صبح

به خودم می گفتم

تا دم پنچره ها راهی نیست

من نمی دانستم که چه جرمی دارد

دستهایی که تهی ست

و چرا بوی تعفن دارد 

گل پیری که به گلخانه نرست

روزگاریست غریب

من چه خوش بین بودم

همه اش رویا بود

و خدا می داند سادگی از پس دلبستگیم پیدا بود.



:: موضوعات مرتبط: نوشته های بارونی، ،
نويسنده : غریبه


 

ای کاش تو را آنگونه که در قلب خودم حس می کنم

در آغوشم حس می کردم.



:: موضوعات مرتبط: نوشته های بارونی، ،
نويسنده : غریبه


 

چه دردی می کشد قلبم

که بعد از تو ندارم هیچکس

دلم لبریز احساس هست

و دیگر نمی بینم هیچکس!



:: موضوعات مرتبط: نوشته های بارونی، ،
نويسنده : غریبه


 

گستاخی خیالم را ببخش

که حتی لحظه ای یادت را رها نمی کند!



:: موضوعات مرتبط: نوشته های بارونی، ،
نويسنده : غریبه


 

فکر می کردم تو "همدردی"

ولی نه!

تو هم "دردی".



:: موضوعات مرتبط: نوشته های بارونی، ،
نويسنده : غریبه


 

هر که فرهاد شود در ره عشق

همه کس در نظرش شیرین است

تهمت کفر به عاشق نزنید

عاشقی پاکترین آیین است.



:: موضوعات مرتبط: نوشته های بارونی، ،
نويسنده : غریبه


 

"عاشقتم"

یک کلمه است با دنیایی از مسئولیت؛

گفتنش هنر نیست،

مسئولیت پذیریش هنر است!

 



:: موضوعات مرتبط: نوشته های بارونی، ،
نويسنده : غریبه


 

در عمق آرزوی من است 

که در وجودت خانه ای داشته باشم

حتی به مساحت یک "یاد"



:: موضوعات مرتبط: نوشته های بارونی، ،
نويسنده : غریبه


 

بغض هایم را نگه می دارم 

بعضی وقت ها سبک نشوم،

سنگین ترم...!



:: موضوعات مرتبط: نوشته های بارونی، ،
نويسنده : غریبه


 

دل های پاک خطا نمی کنند،

بلکه سادگی می کنند؛

و امروز سادگی 

پاکترین خطای دنیاست!



:: موضوعات مرتبط: نوشته های بارونی، ،
نويسنده : غریبه


 

نمی دانم کدام پل، کدام خیابان، کجای جهان شکسته؛

که هیچ کس به مقصدش نمی رسد.



:: موضوعات مرتبط: نوشته های بارونی، ،
نويسنده : غریبه


 

ادعای عشق می کنیم 

و فراموش کرده ایم 

رنگ چشمان مادرمان را...!



:: موضوعات مرتبط: نوشته های بارونی، ،
نويسنده : غریبه


 

اعتبار آدم ها به حضورشان نیست

به دلهره ایست که در نبودشان احساس می کنی...!



:: موضوعات مرتبط: نوشته های بارونی، ،
نويسنده : غریبه


 

زمستان هیچ وقت ماندنی نیست

حتی اگر تمام شب ها یلدا باشد.



:: موضوعات مرتبط: نوشته های بارونی، ،
نويسنده : غریبه


 

برایم سیگاری آتش بزن

میان لبهام بگذار و دور شو

پر از باروتم...!



:: موضوعات مرتبط: نوشته های بارونی، ،
نويسنده : غریبه


 

منتظر هیچ دستی

در هیچ کجای دنیا نباش؛

اشک هایت را

با دست های خودت پاک کن

که همه رهگذرن...!



:: موضوعات مرتبط: نوشته های بارونی، ،
نويسنده : غریبه


 

شجاعت می خواهد

وفادار احساسی باشی

که می دانی 

شکست می دهد روزی 

نفس های دلت را...!



:: موضوعات مرتبط: نوشته های بارونی، ،
نويسنده : غریبه


 

برایت آسمانی خواهم کشید 

پر از ستاره های همیشه نورانی

تو در کنار من روی ابرها

من غرق آنهمه مهربانی!!



:: موضوعات مرتبط: نوشته های بارونی، ،
نويسنده : غریبه


 

وقتی می روی حواست باشد حتما خدانگهدار بگویی

تا خدا حواسش را بیشتر به من بدهد!

آخر می دانی؟

خدا به هوای تو مرا رها کرده است...



:: موضوعات مرتبط: نوشته های بارونی، ،
نويسنده : غریبه


 

دیدن عکست تمام سهم من است از "تو"

آن را هم جیره بندی کرده ام

تا مبادا

توقعش زیاد شود!!

دل است دیگر...

ممکن است فردا خودت را از من بخواهد!!!



:: موضوعات مرتبط: نوشته های بارونی، ،
نويسنده : غریبه


  

به حرمت باران سکوت می کنم

تا بدانی به عظمت باران 

                                 "دوستت دارم"



:: موضوعات مرتبط: نوشته های بارونی، ،
نويسنده : غریبه


 

لنگر عشق زدم بر دل طوفانی تو

تکیه گاهم شده است ساحل بارانی تو!



:: موضوعات مرتبط: نوشته های بارونی، ،
نويسنده : غریبه


 

آدم های ساده را دوست دارم؛

همان هایی که بدی هیچکس را باور ندارند،

همان هایی که برای همه کس لبخند دارند،

همان هایی که بوی ناب آدم می دهند؛

و من باور دارم که تو از همان هایی...!



:: موضوعات مرتبط: نوشته های بارونی، ،
نويسنده : غریبه


 

بدترین گناه آن است که؛

 به کسی که تو را راستگو می پندارد،

دروغ بگویی...!



:: موضوعات مرتبط: نوشته های بارونی، ،
نويسنده : غریبه


 

سلام عشق من!

هر کجای دنیا که باشی

من احساسم را با همین دست نوشته ها 

به قلبت خواهم رساند

مطمئن باش!



:: موضوعات مرتبط: نوشته های بارونی، ،
نويسنده : غریبه


 

از من دوری اما...!

به تو اندیشیدن را 

عادتی ساختم بهر تنهایی خویش...!



:: موضوعات مرتبط: نوشته های بارونی، ،
نويسنده : غریبه


 

انتقام جویی

همیشه لذت آدم های

کوچک و حقیر بوده است.



:: موضوعات مرتبط: نوشته های بارونی، ،
نويسنده : غریبه


 


مکانی برایت بهتر از دلم ندارم

تنگی اش را به لطف خودت ببخش...



:: موضوعات مرتبط: نوشته های بارونی، ،
نويسنده : غریبه


 

گاهی فرار می کنم؛

از فکر کردن به تو؛

مثل رد کردن آهنگی که خیلی دوستش دارم...



:: موضوعات مرتبط: نوشته های بارونی، ،
نويسنده : غریبه


 

اندکی از یادت را پنهان کرده ام 

زیر فرش!

برای روز مبادا!



:: موضوعات مرتبط: نوشته های بارونی، ،
نويسنده : غریبه


 


سکوت همیشه از روی رضایت نیست؛

گاهی نشانه اعتراض است!

گاهی مودبانه خفه شدن است!

گاهی فداکاری و از خود گذشتگی است!

و گاهی از روی بی تفاوتی!

و چقدر آزار دهنده است این آخری!!!!!!!



:: موضوعات مرتبط: نوشته های بارونی، ،
نويسنده : غریبه


 

آرام باش!

بگذار تقدیر هم با آرامش گام هایش را بردارد

شاید رد پایش کمتر آزارت دهد...



:: موضوعات مرتبط: نوشته های بارونی، ،
نويسنده : غریبه


 بی تو ترک را برداشته ام 

و به هر بهانه ای دلم می شکند؛

گاهی گم می شوم پشت پنجره ها 

و سکوتم را بغض می کنم

تا نشنوند صدای شکستنم را.



:: موضوعات مرتبط: نوشته های بارونی، ،
نويسنده : غریبه



من چیستم؟

یک حنجره شکسته به حلقوم بی کسی...



:: موضوعات مرتبط: نوشته های بارونی، ،
نويسنده : غریبه


 

این روزها

آب و هوای دلم آنقدر بارانیست

که رخت های دلتنگیم را

فرصتی برای خشک شدن نیست...!



:: موضوعات مرتبط: نوشته های بارونی، ،
نويسنده : غریبه


 

از زخم های کوچک است

 که آدم ناله می کند...

ضربه که سنگین باشد،

                                  لال می شود آدم...!



:: موضوعات مرتبط: نوشته های بارونی، ،
نويسنده : غریبه


 

وقتی پاهایت یاری نمی کنند،

بن بست جایی است که ایستاده ای...!



:: موضوعات مرتبط: نوشته های بارونی، ،
نويسنده : غریبه


 

آن سفر کرده که صد قافله دل همراه اوست

هر کجا هست خدایا به سلامت دارش!!!



:: موضوعات مرتبط: نوشته های بارونی، ،
نويسنده : غریبه


  

خدایم را دوست دارم، 

چون وفادارترین است

و شاید به رسم همین وفاداریست

که تو را به او می سپارم.



:: موضوعات مرتبط: نوشته های بارونی، ،
نويسنده : غریبه


 

 به یاد آرزوهایم

                سکوتی می کنم

                                   بالاتر از فریاد!!!



:: موضوعات مرتبط: نوشته های بارونی، ،
نويسنده : غریبه


 

کاش می شد که کسی می آمد 

باور تیره ما را می شست

و به ما می فهماند

دل ما منزل تاریکی نیست.



:: موضوعات مرتبط: نوشته های بارونی، ،
نويسنده : غریبه


 

دلتنگی نه با قلم نوشته می شود

نه با دکمه های سرد کیبورد...

دلتنگی را با اشک می نویسند...!



:: موضوعات مرتبط: نوشته های بارونی، ،
نويسنده : غریبه


 

خدایا این بغض در توانم نیست!!!

میشه خلاصم کنی از دستش؟؟؟



:: موضوعات مرتبط: نوشته های بارونی، ،
نويسنده : غریبه


 

اینگونه شاید بهتر باشد،

تو ماضی بعید بمان

ماضی خیلی بعید

من یک حال ساده ام

در حال طپشی آرام...!



:: موضوعات مرتبط: نوشته های بارونی، ،
نويسنده : غریبه


 

بعد از گرفتن دست هایت...

تمام دنیا را لمس خواهم کرد،

تا عشق به همه سرایت کند!



:: موضوعات مرتبط: نوشته های بارونی، ،
نويسنده : غریبه


 

در آغوشت که جا می گیرم،

عمیق تر گناه می کنم!

من این جهنم را که هوای بهشتی دارد

با هزاران بهشت خدا که بی تو هوای جهنم دارد 

عوض نمی کنم...!



:: موضوعات مرتبط: نوشته های بارونی، ،
نويسنده : غریبه


 

هر وقت کم می آورم، 

می گویم:

اصلا مهم نیست...

اما تو چه می دانی

نبودنت چقد مهم است...؟؟؟



:: موضوعات مرتبط: نوشته های بارونی، ،
نويسنده : غریبه


 

من تو را به خاطر می آورم،

بی هیچ  بهانه ای...

شاید دوست داشتن همین باشد...

بی بهانه به خاطر آوردن...!



:: موضوعات مرتبط: نوشته های بارونی، ،
نويسنده : غریبه


 

سرت درد می کند؟

بگذار بر روی شانه هایم...

دنبال درد سر می گردم.



:: موضوعات مرتبط: نوشته های بارونی، ،
نويسنده : غریبه