پلک های مرطوب مرا باور کن؛ این باران نیست که می بارد، صدای خسته من است که از چشمانم بیرون میریزد.

 

زخمی بر پهلویم هست

روزگار نمک می پاشد و من...

پیچ و تاپ می خورم

و همه گمان می کنند که می رقصم.



:: موضوعات مرتبط: نوشته های بارونی، عاشقانه های من برای تو!، ،
نويسنده : غریبه



 وقتی می خوای یه رابطه رو به هم بزنی

خوب به هم بزن...

اما لگد کوبش نکن...

بذار برو...

اما داغونش نکن...

با احساسش، فکرش، اعتمادش و غرورش بازی نکن...

چون بعد از رفتن تو فقط غمگین نمیشه

تا سال ها باید یه ترس لعنتی زندگی کنه و نتونه دیگه به هیچ کس اعتماد کنه...

حتی برای یه دوستی ساده!

 



:: موضوعات مرتبط: عاشقانه های من برای تو!، ،
نويسنده : غریبه


دوست داشتن

 

برای آنچه که دوستش داری از جان باید بگذری

بعد می ماند زندگی

و آنچه که دوستش داشتی.



:: موضوعات مرتبط: عاشقانه های من برای تو!، ،
نويسنده : غریبه


غم


وقتی که به دنیا اومدم صدایی در گوشم طنین افکند

و گفت: من تا آخرین لحظه عمرت با تو هستم

گفتم: تو کیستی

گفت: من غمم

پیش خود خیال کردم که "غم" عروسکی هست که من با اون بازی کنم

اما الان که فکرشو میکنم میبینم من بازیچه ای هستم به دست غم.



:: موضوعات مرتبط: عاشقانه های من برای تو!، ،
نويسنده : غریبه


انـدوه که از حــد بگــذرد


جایش را می‌دهد به یک بی‌‌اعتنایی مـزمـن

دیـگه مـهـم نـیـســت

بـودن یا نـبـودن

دوست داشتن یا نـداشتن

دیگه حسی تو رو به احساس کردن نمی کشاند

در آن لحظه فـقـط در سکوت غـرق می شـوی

و فقط نـگـاه می‌کـنی

نـگــــــــــاه…..!



:: موضوعات مرتبط: عاشقانه های من برای تو!، ،
نويسنده : غریبه


دلم کسی را می خواهد ک...

 

 
دلمـ کسے را میخواهـد..کسے کہ از جنس خودمـ باشد..

 

 

دلش شیـشه اے ...گونـہ هایش بارانـے..

دستانش کمے سرد..!نگاهش ستاره باران..

دلمـ یکــ ساده دل میخواهـد..بیایـد...با همـ برویـمـ..

نمیخواهمـ فرهاد باشد...کوه بتراشد..

میخواهمـ انساטּ باشد..نمیخواهمـ مجنوטּ شود..

سر بہ بیاباטּ بگذارد..میخواهم گاهے دردمـ را درمان باشد..

شاهزاده سوار بر اسب سفید نمیخواهمـ..

غریب آشنایـے میخواهمـ بیاید با پاے پیاده..


قلبش در دستش باشد..چشمانش پـر از باراטּ باشد..




:: موضوعات مرتبط: عاشقانه های من برای تو!، ،
نويسنده : غریبه