خواستم خودمو گول بزنم
همه خاطراتم رو انداختم یه گوشه ای و گفتم: "فراموش"
یه چیزی ته قلبم خندید و گفت: "یادمه"
نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط: نوشته های بارونی، ،
پلک های مرطوب مرا باور کن؛ این باران نیست که می بارد، صدای خسته من است که از چشمانم بیرون میریزد.
|